باتو

+نوشته شده در چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:,ساعت10:27توسط مهدی |

 

کاش میشد در آسمان ها پر کشید

چون عقابی ابرها را هم درید

پر کشید و در حضورت جان سپرد

لحظه ی آخر دو چشمان تو دید . . .

 

 

 

 

 

+نوشته شده در چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:,ساعت9:53توسط مهدی |

 

 

 

 

بــــــاور کن خیلی حـــــــرف است

وفـــــــــادار دســـــــــت هایی باشی ،

که یکبار هم لمســـــــشان نکرده ای…

+نوشته شده در چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:,ساعت9:51توسط مهدی |

 

 

 

 

دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه‌ی عشق
قهرمانان را بیدار کند

+نوشته شده در چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:,ساعت9:51توسط مهدی |


 
تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم
روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم

حال اگر چه هیچ نذری عهده دار  ِ وصل نیست
یک زمان پیشآمدی بودم که امکان داشتم

ماجراهایی که با من زیر باران داشتی
شعر اگر می شد قریب پنج دیوان داشتم

بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود
من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم؟!

ساده ازمن
«بی تو می میرم» گذشتی خوب من!
من به این ی
ک جمله ی خود سخت ایمان داشتم

لحظه ی تشییع من از دور بویت می رسید
تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم!!


 

+نوشته شده در چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:,ساعت9:44توسط مهدی |

به چشمهایت بگو نگاهم نکنند
بگو وقتی خیـره ات می شوم
سرشان به کار خودشان باشد !
نه که فکر کنی خجالت میکشم ، نه !
حواسم نیست ، عاشقت میشوم . . .

+نوشته شده در چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:,ساعت9:43توسط مهدی |

گر تو نبـــودی

مــن

بی دلـــیل ترین اتفـــاق زمیـــن بــودم

تو هـــستی

و مـــن

محکـــمترین بهـــانه ی خلقت شـــدم ..

+نوشته شده در چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:,ساعت9:39توسط مهدی |

وقتی پایت خواب می رود

نمی توانی درست راه بروی

لنگ می زنی!

وقتی قلبت خواب می رود

نمی توانی درست فکر کنی.

عاشق می شوی !

ادامه مطلب
+نوشته شده در چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:,ساعت9:33توسط مهدی |
به وبلاگ خود خوش امدید

+نوشته شده در 1 فروردين 1386برچسب:,ساعت1:0توسط مهدی |